تحلیل داده بنیاد یا گراندد تئوری برای تولید یک نظریه در قالب مجموعه ای از فرضیه های مربوط به هم استفاده می شود. تکنیک داده بنیاد از روش های متداول تحلیل کیفی داده ها است. گراندد تئوری به دو حالت انجام می شود: گراندد تئوری اشتراوس و کوربین و گراندد تئوری گلیزر. برای درک تفاوت این دو رویکرد مقاله گلیزر یا اشتراوس را مطالعه فرمایید.
تحلیل داده بنیاد، مجموعه ای یکپارچه از فرضیه های مفهومی است که از داده ها ظاهر می شود.درواقع، پژوهشگرانی که از تحلیل داده بنیاد استفاده میکنند، دغدغه اصلی مصاحبه شوندگان را شناسایی میکنند و بیان میدارند که چگونه این دغدغه به دست آنان حل میشود.
خرد مایه استفاده از تحلیل داده بنیاد به دلیل نقاط قوت آن است. استفاده از طرح اکتشافی قوت بارزی دارد؛ اولا از آنجا که این طرح در دو مرحله مجزا انجام می شود، هر مرحله به صورت مستقل اجرا می شود و گزارشی مخصوص به خود دارد؛ دوم اینکه علیرغم تاکیدی که در این طرح بر بعد کیفی پژوهش می شود، مرحله کمی، آن را برای مخاطبان کمی گرا پذیرفتنی می سازد؛ و در نهایت اینکه می توان به راحتی از این طرح برای مطالعات پژوهشی چند مرحله ای استفاده کرد. هر چند باید توجه داشت استفاده از این طرح، به سبب دو مرحله ای بودن، زمانبر است.
تحلیل داده بنیاد، صرفا گزاره های احتمالی درمورد روابط بین مفاهیم است.
استراوس و کوربین (۱۹۹۰)، شاکله کلی این طرح را ارائه کردند و در سال ۱۹۹۸ به بیان تفصیلی و عملی آن پرداختند. براساس تحلیل داده بنیاد، برای تحلیل داده های کیفی گردآوری شده لازم است تا سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و انتخابی سپری شوند تا در نهایت، پارادیمی منطقی یا تصویری عینی از نظریه خلق شده ارائه گردد.
از آنجا که پایه های اصلی ساختن نظریه در تحلیل داده بنیاد مفاهیمی هستند، لازم است در گراندد تئوری سازو کاری تعبیه شود تا مفاهمی شناسایی و برحسب خصوصیات و ابعادشان بسط داده شوند. این ساز وکار در کدگذاری باز انجام می شود؛ به طوری که پژوهشگر از دل داده های خام اولیه، مقوله های مقدماتی را در ارتباط با پدیده مورد بررسی از طریق سوال کردن درباره داده ها، مقایسه موارد، رویدادها و دیگر حالات پدیده ها، برای کسب شباهت ها و تفاوت ها استخراج می کند.
در مرحله بعد تحلیل داده بنیاد، (کدگذاری محوری)، پژوهشگر یکی از مقوله ها را محور فرآیند در حال بررسی و اکتشاف قرار می دهد (پدیده اصلی)، و سپس مقوله های دیگر را به ان ارتباط می دهد؛ این مقوله ها عبارتند از شرایط علی (علل موجه پدیده اصلی)، راهبردها (کنش ها یا کنش های متقابلی که برای کنترل، اداره، برخورد و پاسخ به پدیده های اصلی انجام می شوند)، بستر یا زمینه (شرایط بسترساز خاص موثر در راهبردها)، شرایط مداخله کر (شرایط بسترساز عام موثر در راهبردها) و پیامدها (ره آورد به کار بستن راهبردها). شکل نشان دهنده روابط بین مقوله های نظریه، با عنوان پارادایم کدگذاری در قالب ملی علی ترسیم می گردد.
پژوهشگر در تحلیل داده بنیاد به اتکای روابط درونی مقوله ها، مستخرج از مدل کدگذاری محوری نظریه پژوهشی خود را به رشته تحریر در تحلیل داده بنیاد می آورد. این نظریه، بیانی از فرآیند پژوهش، نحوه یکپارچه سازی مقوله ها و پالایش آنهاست. در واقع، کدگذاری انتخابی، سیر داستان پژوهش نگارش در تحلیل داده بنیاد می شود. گراندد تئوری را می توان با ارائه مجموعه ای از گزاره های حکمی (قضایا)، که بر پایه کدگذاری محوری، بیانگر روابط درونی مقوله هاست، به پایان برد.
کدگذاری نظری در تحلیل داده بنیاد عبارت است از عملیاتی که طی آن داده ها تجزیه، مفهوم سازی، و به شکل تازه ای در کنار یکدیگر قرار داده می شوند، و فرآیند اصلی است که طی آن نظریه بر اساس دادهها تدوین میشود. در تحلیل داده بنیاد سه رکن اصلی مفاهیم، مقوله ها و قضیه ها وجود دارند. نظریه ها نمی توانند بر اساس رویدادها یا فعالیتهای واقعی آنطور که مشاهده می شوند، ساخته شوند؛ نظریه ها بر اساس داده های خام شکل می گیرند.
مقوله ها نسبت به آنچه مفاهیم نشان می دهند تخصصی تر و در سطح بالاتری قرار دارند. یعنی ترکیب یا کنار هم قرار دادن چند مفهوم تشکیل یک مقوله یا طبقه میدهند و برای شکل گیری مدل گراندد تئوری، همان فرآیند مقایسه ای را طی میکنند تا یافته و مفهومی بین یک مقوله و مفاهیم آن و بین مقوله های معین در تحلیل داده بنیاد ایجاد شود.
تحلیل دادهها در تحلیل داده بنیاد، محور اصلی نظریه برخاسته از داده هاست. در هر مطالعه به عنوان یک کل، جمع آوری داده ها، تنظیم داده ها و تحلیل داده ها بههم وابستگی متقابل دارند. درون این چارچوب کلی، تحلیل داده ها برای هر مورد متضمن ایجاد مفاهیم از طریق فرایند کدگذاری است که بیانگر عملیاتی است که به وسیله آنها دادهها تجزیه، مفهوم سازی و به طرقی جدیدی منظم میشوند. این فرایند است که بدان طریق تئوریها از دادهها ساخته میشوند.
در تحلیل داده بنیاد برای تحلیل داده های بهدست آمده از سه نوع کدگذاری استفاده خواهد شد که عبارتند از: کدگذاری باز، محوری و انتخابی.
در تحلیل داده بنیاد از آنجا که پایههای اصلی ساختن نظریه مفاهیم هستند، لازم است سازوکاری تعبیه شود تا مفاهیم شناسایی و بر حسب خصوصیت و ابعاد توسعه داده شود. این سازوکار در نظریه داده بنیاد در کدگذاری باز انجام میشود. با شروع مرحله گردآوری داده ها (از طریق مصاحبه و مطالعه ادبیات تحقیق)، کار کدگذاری آغاز میگردد. کدگذاری باز روند خرد کردن داده ها در واحدهای معنایی مجزا است.
روند مزبور از مفاهیم شروع شده و در نهایت به کشف مقوله در تحلیل داده بنیاد می انجامد. مفاهیم برچسب های ذهنی جداگانهای هستند که پژوهشگر به وقایع و پدیده ها نسبت می دهد. این برچسبها که از طریق فرایند انتزاعی سازی شکل میگیرند شبیه سبدهای خالی هستند که با تجربه و معناهای پژوهشگر پر می شوند. مقوله نیز در اصل مفهومی است که از سایر مفاهیم انتزاعیتر است. از دل مفاهیم اولیه، مقوله های مقدماتی در ارتباط با پدیده مورد بررسی از طریق سوال کردن درباره دادهها، مقایسه موارد، رویدادها و دیگر حالات پدیده ها، برای کسب شباهتها و تفاوتها استخراج میشوند. این مرحله کدگذاری باز نامیده می شود چرا که پژوهشگر بدون هیچ محدودیتی به نامگذاری مقوله ها میپردازد. به بیان دیگر در کدگذاری باز، پژوهشگر با ذهنی باز به نامگذاری مقوله ها میپردازد و محدودیتی برای تعداد کدها و مقوله ها قائل نیست.
در روش کدگذاری نظری، دو گرایش برای تحلیل دادهها وجود دارد. برخی از پژوهشگران به تحلیل جزبهجز میپردازند. یعنی متون و دادهها را خط به خط و کلمه به کلمه مورد تحلیل قرار میدهند. برخی نیز به دلیل وقتگیر بودن این روش تنها نکات و مضامین کلیدی را کدگذاری میکنند.
کدگذاری باز به شیوه تطبیقی، یعنی پرسیدن سوالات و انجام مقایسهها صورت میگیرد. دادهها از ابتدا از طریق پرسیدن سوالات سادهای نظیر چه، که، چگونه، چقدر تجزیه و تفکیک میشوند. متعاقباً دادهها مقایسه شده و رویدادهای مشابه با یکدیگر گروهبندی میشوند و عنوان مفهومی مشابهی میگیرند.
در واقع همان طور که یک عدسی میتواند تابش پراکندهی ذرات نور را در کانونی جمع بکند، کدگذاری نیز همین کار را با مفهومسازی و مقولهسازی دادهها میکند. واحد معنادار دادهها میتواند یک جملهی کوچک، یا یک قسمت از بند و یا یک یا چند بند از کل محتوای متنی باشد. در هر صورت هر چه واحدهای ما کوچکتر باشد، بهتر است. محتوای متنی هدف میتواند مصاحبهی تحریر شده، مشاهدات ثبت شده، عبارتهای مندرج در چک لیستها، مشاهده نامهها، برگهها، مموها و یادداشتهای فنی محقق و دیگران و مانند آن باشد.
شاید در یک کلمه میتوان گفت جوهرهی اصلی و قوام کد گذاری باز همان چیزی است که عنصر اصلی جی تی نیز همان است: «انتزاع مفاهیم و مقولات از دادهها در عین وفاداری به جهان اجتماعی که این دادهها میخواهند از آن به ما حکایت کنند». انتزاع از فعالیتهای عالی ذهن مفهومساز انسانی است که از مشاهدات خاص، کلیات مفهومی استنباط میکند. منتهی در «جی تی ام» فرض این است که انتزاع هر چند باید نیرومند، عمیق، مفهومساز و مقولهساز باشد اما باید ریشه در خود امور و خود «گراند» داشته باشد، مقولات را از خود دادههای یک زمینه و موقعیت انسانی و اجتماعی مشخص در بیاورد، نه از ذهن غیر استقرایی و نه از نظریات پیشین.
کدگذاری محوری در تحلیل داده بنیاد
کدگذاری محوری، مرحله دوم تجزیه و تحلیل در تحلیل داده بنیاد است. هدف از این مرحله برقراری رابطه بین طبقه بندهای تولید شده (در مرحله کدگذاری باز) است. این کدگذاری به این دلیل که کدگذاری حول محور مقوله تشریح میشود، محوری نامیده میشود. این کار بر اساس مدل پارادایمی گراندد تئوری انجام میشود و به نظریه پرداز کمک میکند تا فرایند نظریه را به سهولت انجام دهد. اساس فرایند ارتباط دهی در کدگذاری محوری بر بسط و گسترش یکی از طبقه ها قرار داد. در این مرحله از گراندد تئوری یکی از مقوله ها به عنوان مقوله اصلی در نظر گرفته شده و سپس سایر مقوله ها بهطور نظری به آن ارتباط داده می شوند.
بر اساس تحلیل داده بنیاد در مرحله کدگذاری محوری با توجه به نقش مفاهیم بدست آمده در تبیین تبیین پدیده اصلی، مجموع مقولههای مستخرج از داده های خام، در قالب شرایط علی، راهبرد (کنش یا کنشهای متقابل که برای کنترل، اداره، برخورد، و پاسخ به پدیده اصلی انجام میشود)، زمینه، شرایط مداخله گر، و پیامدها به صورت نظری از طریق مدل پارادایمی بههم مرتبط میشوند. بنابر نظر استراوس و کوربین در گراندد تئوری در صورتی که از این الگو استفاده نشود، گراندد تئوری فاقد دقت و پیچیدگی های لازم خواهد بود.
برای کدگذاری محوری در تحلیل داده بنیاد اقدامات زیر صورت می گیرد:
-بیان کردن ویژگیهای یک مقوله و ابعاد آنها؛ اقدامی که از کدگذاری باز شروع شده است.
-شناسایی شرایط گوناگون، کنش یا برهمکنشهای گوناگون و پیامدهای مربوط به یک پدیده.
-ربط دهی یک مقوله به زیر مقوله هایش؛ از طریق گزاره هایی که چگونگی ربط آنها به همدیگر را مطرح می کنند.
در این مرحله از تحلیل داده بنیاد، یک مقوله ی مرحله کدگذاری باز را انتخاب کرده و آن را در مرکز فرایندی که در حال بررسی آن هستیم، قرار خواهیم داد. چنین مقوله ای باید مقوله محوری باشد؛ یعنی اینکه همه مقوله های اصلی دیگر بتوانند به آن ربط داده شوند و باید به کرات داده ها ظاهر شده باشد. این بدان معناست که در همه یا تقریباً همه موارد، نشانه هایی وجود دارند که به آن مفهوم اشاره می کنند. سپس این مقوله انتخابی را در ارتباط با پیامدها، شرایط، راهبردها و شرایط علی در نظر خواهیم گرفت.
در این مرحله برای تشکیل یک نظریه در تحلیل داده بنیاد، مقوله ها یکپارچه خواهند شد. به طوری که نتایج تحقیق به صورت یک نظریه نمود پیدا کند. به عبارت دیگر کدگذاری انتخابی فرایند یکپارچهسازی و بهبود مقوله ها جهت تشکیل نظریه است. نگارش و گزارش طرح تحقیق تحلیل داده بنیاد برخاسته از داده ها خواهد بود. مدل گراندد تئوری یک روش متعارف در تحلیل های دکتری است.
برای آموزش تحلیل داده بنیاد بر روی لینک زیر کلیک نمایید.
برای بررسی حالت های ممکن. حالت های مختلف را امتحان می کنند.