ریشۀ واژه چابکی سازمانی، تولید چابک است که برای واکنش نسبت به تغییرات محیط کسب و کار و بهرهبرداری از آن تغییرات (به عنوان فرصتها) معرفی گردیده است. در چنین محیطی، هر سازمان باید توان تولید همزمان محصولات متفاوت و با طول عمر کوتاه، طراحی مجدد محصولات، تغییر روشهای تولید، و توان واکنش کارآمد به تغییرات را داشته باشد. در صورت داشتن چنین توانمندیهایی، به آن بنگاه تولیدی، سازمان چابک اطلاق خواهد شد.
تعاریف رایج پذیرفته شده، چابکی را توانایی سازمانها برای پاسخ سریع و بهطور موثر به تغییرات در تقاضای بازار، با هدف یافتن نیازمندیهای مشتری، برحسب قیمت، خصوصیات، کیفیت، کمیت و تحویل، مربوط میدانند. بنگاههای چابک به بازارهای متغیر با سرعت و بهطور موثر واکنش نشان میدهند. علاوه بر این، چابکی قابلیتهای سازمان را برای تولید و تحویل محصولات جدید با هزینه بهرهور، تحت تاثیر قرار میدهد. کاهش هزینه های تولید، افزایش رضایت مشتری، از بین بردن فعالیتهای فاقد ارزش افزوده و افزایش رقابت، از جمله مزایایی است که میتواند از طریق استراتژی چابکی بدست بیاید.
چابکی و توانایی پاسخگویی سریع به محیط خارجی به یک ضرورت تبدیل شده است که چابکی در قرن بیست و یکم دیگر یک موضوع انتخابی برای سازمانهای تجاری نیست. سازمانهای موفق را از سازمانهایی که دست و پا میزنند متمایز میکند. این با نیروهای فشار بازار که در آن شیوههای تجاری موفق در سطح جهانی تقلید میشود، ترکیب میشود. این تغییرات ثابت، مستلزم پاسخگویی و سازگاری سریع است. با این حال، نیاز ذاتی به رشد و تبدیل شدن به یک رقیب در صنایع مربوطه، توانایی سازمانها را برای انعطافپذیری و واکنش سریع به تغییرات بازار مختل میکند. اندازه خالص و قدرت بازار اغلب توانایی تشخیص و واکنش سریع به تغییراتی را که در غیر این صورت میتوانستند رقابت را بهبود بخشد، کور و مانع میشوند. هیچ فرمول اساسی برای توسعه یک شرکت چابک وجود ندارد. یک شرکت میتواند به طور فزایندهای چابک شود، اما هرگز به طور مشخص چابک نیست.
چابکی یک فرآیند مداوم است، بسیار شبیه به بهبود مستمر. چابکی سازمانی بیش از آن که به یک موضوع تبدیل شود. چابکی معیاری برای پاسخگویی است. پاسخهای پیشبینیشده به یک محرک خارجی، نشاندهنده انعطافپذیری کلی سازمان است. پاسخها و تصمیمهایی که یک سازمان در رابطه با محرکهای محیطی میگیرد، معیاری برای انطباق پذیری سازمان است. این دو پاسخ (به طور مؤثر برنامه ریزی شده یا برنامه ریزی نشده)، ویژگیهای اولیه چابکی هستند که باید دائماً توسط یک سازمان اعمال شوند. تجزیه چابکی به ویژگیهای تعریفی بیشتر شامل حس، پیشبینی، هوشیاری کارآفرینانه و فعال بودن سازمان است.
چابکی یک شرکت توانایی و قابلیت انجام عملیات سودآور در محیط رقابتی سرشار از فرصتهای مستمر، غیرقابل پیشبینی و متغیر است.
هدف از پروژه نسل آینده تولید (NGM) (Next Generation Manufacturing)، که در سال ۱۹۹۵ آغاز به کار کرد، تهیه دستورالعملی برای شرکتهای تولیدی ایالات متحده به منظور واکنش سریع به تغییرات فناوری و افزایش رقابتپذیری جهانی بود. به علاوه، نیت و مقصود دست اندرکاران این پروژه، تعیین اقدامات لازم برای شرکتها و سازمان ها در جهت رفع این چالشها بود. فرایند NGM را میتوان راهی برای تدوین یک راهبرد جدید برای شرکتهای تولیدی (با ترکیب تئوریهای رقابتی مایکل پورتر و بر اساس تئوری منبعگرا که متمرکز بر شایستگیهای محوری بود) دانست.
به زعم گلدمنو همکاران (۱۹۹۳) چابکی به معنای استفاده ترکیبی از فناوریها و رویههای پیشرفته و شناخته شده تولیدی است. به عبارتی، چابکی با تولید ناب، مدیریت کیفیت جامع، برنامهریزی نیازمندیهای مواد، مهندسی مجدد فرایندها، و توانمندسازی کارکنان سازگاری و انطباق دوسویهای دارد. آنها معتقدند تولید چابک دامنهی کاملی از فناوریهای تولید منعطف را با درسهای آموخته شده از رویکردهای مدیریت کیفیت جامع، تولید بهنگام، و تولید ناب همسو و هم ردیف میکند.
گلدمن (۱۹۹۴) چابکی را در سه واژهی واکنش استراتژیک، تغییرات فراگیر و سیستم برجسته و غالب خلاصه میکند. وی بر این باور است که چابکی یک واکنش فراگیر و کامل به تغییرات بنیادینی است که در سیستم یا نظام حاکم بر رقابت کسب و کاری در اقتصادهای طراز اول روی میدهد.
یکی از بنیانگذاران و صاحبنظران مهم نهضت چابکی، و کسی که در نشست مؤسسه یاکوکا در دانشگاه لیهای نیز حضور داشت، پروفسور ریکداو، نویسنده کتاب زبان، ساختار و فرهنگ مؤسسه چابک: پاسخگویی است. داو را میتوان همراه با استیون گلدمن نایجل و پریس، به عنوان از جمله متولیان و برجستگان نهضت چابکی قلمداد کرد ( امیرنژاد و اژدری، ۱۳۹۶).
داو (۱۹۹۹) چابکی را توانایی مدیریت و به کارگیری مؤثر دانش میداند. به زعم او، واژه چابکی اغلب درباره گربهها بکار میرود و زمانی که این گربه از لحاظ فیزیکی حرکت سریعی داشته و از لحاظ ذهنی جای مناسبی را برای پناه انتخاب میکند، حیوان چابک نامیده می شود. وضعیت سازمان های عصر حاضر را میتوان تا حدودی به وضعیت این حیوان شبیه کرد.
شریفی و ژانگ (۱۹۹۹) چابکی را این گونه تعریف میکنند: توانایی فائق آمدن بر چالشهای غیرمنتظره برای مقابله با تهدیدات بیسابقهی محیط کاری، و کسب مزیت و سود از تغییرات به عنوان فرصت ها. شریفی و ژانگ بر مبنای مرور ادبیات، نظرسنجی آزمایشی و چندین مصاحبه با مدیران صنعتی، یک ساختار اولیه و مدل مفهومی از چابکی تهیه و تنظیم کردند.
آمبروس و موریلا (۲۰۰۴) در یک کار پژوهشی، طراحی سازمان چابک را کمک به موازنهی میان نظم و تغییر در محیط کسب و کار میدانند، زیرا این سازمان به مدیران و مقامات سازمانی اجازه میدهد تا گزینه های انتخاب بیشتری داشته، بهتر به تقاضاهای متغیر واکنش نشان داده، خدمات جدیدی را عرضه کرده، انتظارات مشتریان را مرتفع ساخته و نوعی مزیت رقابتی را برای سازمان به ارمغان بیاورند.
ارزیابی چابکی یک مؤسسه، لائو هفت عامل چابکی سازمانی را به کار گرفت غنیسازی مشتریان، پاسخگویی، ساختار پویا، کار تیمی و مشارکت، سازماندهی برای ایجاد مزیت رقابتی، اهرمسازی رابطه و تأثیر افراد و اطلاعات، و محتوای اطلاعاتی محصول.
زنین و دیگران (۲۰۰۴) بر اساس عوامل بالا، چارچوبی چهار عامله را با توجه به مدل گلدمن و همکاران در مورد ارزیابی چابکی سازمان ها، متشکل از غنیسازی مشتریان، سازماندهی برای ایجاد مزیت رقابتی، همراستایی افراد و اطلاعات، و پاسخگویی ارائه نمودند.
۷-دیدگاه تورنگ لین و همکاران
هدف یک سازمان چابک، عبارت است از تأمین نیازهای مشتریان و کارکنان. چنین سازمانی اساساً مجموعهای از قابلیتها را برای انجام واکنشهایی متناسب با تغییرات محیط کسب و کار در اختیار دارد.
تورنگ لین و همکاران (۲۰۰۵) بر مبنای مرور ادبیات جامع، یک مدل مفهومی برای سازمان چابک ارائه کردهاند. در این مدل، مهمترین عامل محرک چابکی، تغییر است و میتوان این تغییر را عمدتاً در نیازهای مشتری، ملاکهای رقابتی، بازار، فناوری و مؤلفه های اجتماعی مشاهده کرد. از طرفی، سازمان چابک برای مقابله و رویارویی با این تغییرات، به مجموعه ای از قابلیتها نیاز دارد که انعطافپذیری، شایستگی، پاسخگویی و سرعت از آن جمله اند.