مدل‌سازی ساختاری تفسیری (ISM)

مدل‌سازی ساختاری تفسیری (ISM)

این تکنیک برای ساختار دهی به عناصر شاخص‌های مؤثر در حل یک مشکل (یا بهبود یک سیستم) بکار گرفته می‌شود. تکنیک ISM موجب بوجود آمدن یک دیاگراف از روابط پیچیده موجود در بین عناصر یک سیستم گردیده و مطالعه آن را سهل می‌کند.

مدل‌سازی ساختاری تفسیری توسط اندرو سیج به سال ۱۹۷۷ ارائه شد. روش ISM یک روش ساختار تفسیری است که در سال ۲۰۰۶ توسط آگاروال مطرح گردید و در سال ۲۰۰۷ توسط کانان در مقاله‌ای ارائه شد. در این روش ابتدا به شناسایی عوامل مؤثر و اساسی پرداخته و سپس با استفاده از روشی که ارائه شده است، روابط بین این عوامل و راه دستیابی به پیشرفت توسط این عوامل ارائه شده است.

پیدایش تکنیک مدل ساختاری تفسیری

روش ISM با تجزیه معیارها در چند سطح مختلف به تحلیل ارتباط بین شاخص‌ها می‌پردازد. مدل ساختار تفسیری قادر است ارتباط بین شاخص که به‌صورت تکی یا گروهی به یکدیگر وابسته‌اند، را تعیین نماید. روش ISM با تجزیه معیارها در چند سطح مختلف به تحلیل ارتباط بین شاخص‌ها می‌پردازد.

روش ISM می‌تواند برای تجزیه وتحلیل ارتباط بین ویژگی‌های چند متغیر که برای یک مساله تعریف‌شده‌اند، استفاده شود. مدلسازی ساختاری تفسیری می‌تواند برای تجزیه وتحلیل ارتباط بین ویژگی‌های چند متغیر که برای یک مساله تعریف‌شده‌اند، استفاده شود. طراحی مدل ساختاری تفسیری (ISM) روشی است برای بررسی‌ اثر هر یک از متغیرها بر روی متغیرهای دیگر؛ این طراحی رویکردی فراگیر برای سنجش ارتباط است و این طراحی برای توسعه چارچوب مدل به‌کار می‌رود تا اهداف کلی تحقیق امکان‌پذیر شود.

مدل‌سازی ساختاری-تفسیری، یک متدولوژی برای ایجاد و فهم روابط میان عناصر یک سیستم پیچیده می‌باشد. به عبارتی دیگر مدلسازی تفسیری- ساختاری یک فرایند متعامل است که در آن مجموعه‌ای از عناصر مختلف و مرتبط با همدیگر در یک مدل سیستماتیک جامع ساختاربندی می‌شوند. متدولوژی ISM کمک زیادی به برقراری نظم در روابط پیچیده میان عناصر یک سیستم می‌نماید. مدل‌سازی ساختاری-تفسیری در تشخیص روابط درونی متغیرها کمک می‌کند و یک تکنیک مناسب برای تجزیه و ISM می‌تواند به اولویت بندی و تحلیل تأثیر یک متغیر بر متغیرهای دیگر می‌باشد. هم چنین می‌تواند به اولویت بندی و تعیین سطح عناصر یک سیستم اقدام کند که کمک بسیار شایانی به مدیران برای اجرای بهتر مدل طراحی شده می‌کند.

مراحل مدلسازی ساختاری تفسیری

در ادامه مراحل مدلسازی ساختاری تفسیری بیان شده است:

تعیین متغیرهای مورد استفاده در مدل

تکنیک مدل‌سازی ساختاری تفسیری با شناسایی متغیرهایی شروع می‌شود که مربوط به موضوع مورد بحث می‌باشد. در این مطالعه متغیرهای ما برای طراحی مدل همان فاکتورهای اصلی مدیریت کیفیت فراگیر می‌باشد که در قسمت‌های قبلی شناسایی شدند.

به دست آوردن ماتریس ساختاری خودتعاملی (SSIM)

پس از شناسایی متغیرها نوبت به وارد کردن این متغیرها در ماتریس ساختاری خودتعاملی (SSIM) می‌شود. این ماتریس یک ماتریس، به ابعاد متغیرها می‌باشد که در سطر و ستون اول آن متغیرها به ترتیب ذکر می‌شود. آن گاه روابط دو به دو متغیرها به وسیله نمادهایی مشخص می‌شود. در این مدل پس از شناسائی ابعاد وشاخص‌های مطالعه روابط بین ابعاد و شاخص‌های شناسائی شده با استفاده از رابطه مفهومی «منجر به» تحلیل می‌شود. ماتریس خودتعاملی ساختاری از ابعاد و شاخص‌های مطالعه ومقایسه آن‌ها با استفاده از چهار حالت روابط مفهومی تشکیل می‌شود. این ماتریس توسط خبرگان و متخصصین فرآیند محوری تکمیل می‌گردد. اطلاعات حاصله بر اساس متد مدلسازی ساختاری تفسیری جمع‌بندی و ماتریس خودتعاملی ساختاری نهایی تشکیل گردیده است. حالت‌ها و علائم مورد استفاده دراین رابطه مفهومی عبارت است از

قانون تصمیم‌گیری گروهی

قانون تصمیم‌گیری گروهی برای توافق جمعی بر رابطه موجود بین هر زوج از عناصر مانند A و B باید مشخص نمود. یک راهکار مرسوم استفاده از توافق جمعی با استفاده از رأی‌گیری خبرگان است. برای رأی اکثریت چنانچه n نفر رأی خود را در مورد تسلط عنصر A بر عنصر B (یا برعکس و بی‌اثر) داده باشند، رابطه‌ای از آن قضاوت‌ها برای A و B انتخاب خواهد شد که بیشتر از نصف آرا با آن رابطه توافق کرده باشند. منطق مدل‌سازی ساختاری تفسیری (ISM) منطبق بر روش‌های ناپارامتریک  و بر مبنای مد در فراوانی‌ها عمل می‌کند.

به این منظور نخست پرسشنامه‌ای طراحی شد، به این صورت که ۷ فاکتور انتخاب شده در سطر و ستون یک ماتریس ۷×۷ قرار گرفتند و از پاسخ دهنده خواسته شد که با توجه به نمادهای معرفی شده (V,A,X,O) نوع ارتباطات دو به دوی فاکتورها را مشخص کند. این پرسشنامه در اختیار گروهی از مدیران و کارشناسان ارشد کاشی نگین قرار داده شد. این گروه با تشکیل جلسه‌ای اقدام به تکمیل نهایی این پرسشنامه کردند، به این ترتیب که روابط مشترک به دست آمده از پرسشنامه‌های قبلی را به‌طور دقیق مانند آن به پرسشنامه جدید وارد کرده و برای خانه‌هایی که در پرسشنامه‌های قبلی اختلاف نظر وجود داشت، اقدام به تعیین نوع رابطه نمودند. درنهایت روابطی به دست آمد که همان ماتریس خودتعاملی ساختاری است.

ماتریس دستیابی

ماتریس دستیابی از تبدیل ماتریس ساختاری خود تعاملی به یک ماتریس دو ارزشی صفر و یک به دست می‌آید. برای استخراج ماتریس دریافتی در هر سطر ماتریس خود تعاملی به‌جای علائم X و V از عدد یک و به‌جای علائم A و O از عدد صفر استفاده می‌شود. ماتریس به دست آمده ماتریس دریافتی اولیه نام دارد. درایه‌های قطر اصلی برابر یک قرار می‌گیرد.

سازگار کردن ماتریس دستیابی

پس از اینکه ماتریس اولیه دستیابی به دست آمد، باید سازگاری درونی آن برقرار شود. به‌عنوان نمونه اگر متغیر A منجر به متغیر B شود و متغیر B هم منجر به متغیر C شود، باید متغیر A نیز منجر به متغیر C شود و اگر در ماتریس دستیابی این حالت برقرار نبود، باید ماتریس اصلاح شده و روابطی که از قلم افتاده جایگزین شوند. برای سازگار کردن ماتریس روش‌های مختلفی پیشنهاد شده است. برای اطمینان باید روابط ثانویه کنترل شود. به این معنا که اگر A منجر به B شود و B منجر به C شود در این صورت باید A منجر به C شود. یعنی اگر بر اساس روابط ثانویه باید اثرات مستقیم لحاظ شده باشد اما در عمل این اتفاق نیفتاده باشد باید جدول تصحیح شود و می‌توان با ۱* رابطه ثانویه را نشان داد.

یکی از استراتژی‌های ممکن برای محاسبه مسیرهای مختلف از i به j دسترسی به ماتریس T است. ماتریس دستیابی T با استفاده از قوانین بولین زیر سازگار می‌شود:

تعیین روابط و سطح بندی ابعاد و شاخص‌ها

برای تعیین روابط و سطح بندی معیارها باید مجموعه خروجی‌ها و مجموعه ورودی‌ها برای هر معیار از ماتریس دریافتی استخراج شود. مجموعه خروجی‌ها شامل خود معیار و معیارهایی است که از آن تأثیر می‌پذیرد. مجموعه ورودی‌ها شامل خود معیار و معیارهایی است که بر آن تأثیر می‌گذارند. سپس مجموعه روابط دو طرفه معیارها مشخص می‌شود. برای نمونه داریم:

ورودی‌های معیار نخست: ۱ و ۲ و ۳

خروجی‌های معیار نخست: ۱ و ۲ و ۴ و ۵ و ۶

مجموعه مشترک: ۱ و ۲

اولین سطری که اشتراک دو مجموعه برابر با مجموعه قابل دستیابی(ورودی‌ها) باشد، سطح اول اولویت مشخص خواهد شد. چنانچه اشتراک مجموعه ورودی‌ها و مجموعه مقدم(خروجی‌ها) برابر باشد متغیر مربوطه در سلسله مراتب ماتریس ISM در بالاترین سطح قرار می‌گیرد. پس از تعیین سطح، معیار مربوطه  که سطح آن معلوم شده را در جدول از تمامی مجموعه حذف کرده و مجدداً مجموعه‌های مجموعه ورودی‌ها و خروجی‌ها را تشکیل داده و سطح متغیر بعدی به دست می‌آید.

 

پس از آنکه توافق جمعی از رابطه ممکن برای هر زوج از عناصر مشخص شد، رابطه میان هر زوج را با کمانی جهت‌دار به یکدیگر متصل می‌کنیم. جهت کمان نشان‌دهنده رابطه موجود از دو عنصر است، اما در صورت عدم وجود رابطه کمان ترسیم نمی‌شود.

در این مرحله تقسیم‌بندی سلسله‌مراتبی ماتریس دستیابی صورت می‌گیرد. برای تعیین روابط بین متغیرها ابتدا باید مجموعه خروجی، مجموعه ورودی و عناصرمشترک را شناسایی نمود. نمره تعیین سطح و اولویت متغیرها مجموعه دستیابی و مجموعه پیش نیاز برای هر متغیر تعیین می‌شود. مجموعه دستیابی هر متغیر شامل متغیرهایی می‌شود که از طریق این متغیر می‌توان به آنها رسید و مجموعه پیش نیاز شامل متغیرهایی می‌شود که بر طبق آن‌ها می‌توان به این متغیر رسید. سپس اشتراکات مجموعه دستیابی و پیش نیاز همه عوامل تعیین می‌شود و در صورت یکسان بودن مجموعه دستیابی با مجموعه اشتراک آن عامل (عوامل) به عنوان سطح اولویت در نظر گرفته می‌شود. سطح اشاره به لایه‌های طراحی شده‌ی مدل نهایی دارد. برای به دست آوردن سایر سطوح باید سطوح قبلی از ماتریس جدا گردند و فرآیند تکرار شود. پس از تعیین سطوح دوباره ماتریس دریافتی را به ترتیب سطوح مرتب کرده، ماتریس جدید، ماتریس مخروطی نامیده می‌شود

در مرحله بعدی، نمودار سلسله‌مراتبی تهیه می‌شود. شاخص‌های سطوح سلسله‌مراتبی ابتدا مرتب می‌شوند و سپس براساس ماتریس قابلیت دستیابی ارتباط بین شاخص‌ها پیوند خورده می‌شوند.

در نهایت در قالب نمودار «MICMAC» شاخص‌ها در ربع مربوط به حالت محرک، پیوندی، مستقل و یا وابسته طبقه‌بندی می‌شوند.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

مدیر آماری