تفکر انتقادی (critical thinking) فرآیند ذهنی منضبط مفهوم سازی، بکارگیری، تحلیل، ترکیب و/یا ارزیابی فعالانه و ماهرانه است. این مفهوم که تقریباً به معنای تفکر اندیشمندانه و منطقـی اسـت کـه روی تصمیمگیری برای انجام دادن چیزی یا بـاور آن متمرکـز اسـت. این شیوه تفکر، نقد کردن صرف نیست. همینطور، نگـاه گلـه مندانه و شکایتآمیز هـم نیسـت، بلکـه، نگـاهی تیز بینانـه اسـت. اما بیشتر اوقات کلمۀ انتقادی، معنای ضمنی نقـد کـردن را بـه ذهن شنونده متبادر میکند که بعد منفی دارد و تأثیری ناخوشایند و نامساعد بـر یک ایده، تئوری یا عمل میگذارد. در حالی که تفکر انتقادی فرآیندی تحلیلـی است که میتواند کمک کند تا در جریان یک مسـئله به شیوهای مـؤثر و سازماندهی شده قرار گیرید و درباره آن مشکل فکر شود. این روش در تکنیک پدیدارشناسی به روش هرمنوتیک استفاده زیادی دارد.
توانایی تفکر نقاد یکی از مهارتهایی است که انسان را برای مواجه با مسائل جدید و منحصر به فرد دنیای کنونی توانمند میسازد. این توانایی به انسان کمک میکند تا با استفاده از مهارت استدلال و توانایی تحلیل و بررسی شرایط به انتخابهای صحیحی دست یابد. همچنین قضاوت و ارزشیابی منطقی را در زمینهی انتخابهای وی ممکن میسازد.
رشد تفکر انتقادی در محافل آموزشی پدیده جدیدی نیست و منشاءآن به سالها پیش و زمان سقراط بر میگردد. سقراط در ۲۵۰۰ سال پیش، به پرورش تفکر انتقادی متمرکز معلمان بر مهارتهای استدﻻلی یادگیرندگان تأکید داشت و خود از شیوه سؤال بــرای تحریــک دانشآموزان استفاده میکرد. سقراط به اهمیت پرسش و سؤالات عمیق توجه نشان میداد و بیان داشت که انسان قبل از پذیرش یک ایده باید به تفکر درباره آن بپردازد. همچنین جستجوی شواهد، آزمایش دقیق، استدلال فرضیهها و تحلیل مفاهیم اساسی را نشان داد. پس از سقراط، روش افلاطون در آکادمی که برگرفته از مباحثات با مردان زمانه خودش بود همین مواضع را دنبال میکرد. از میان فلاسفه مکتب ساز دوران معاصر که در این زمینه اقداماتی انجام داده است میتوان به جان دیویی اشاره کرد. در بحث آموزش شهروندی به کودکان شیوه صحیح تفکر انتقادی آموزش داده می شود.
تفکر انتقادی به عنوان یک پدیده جهانی بشر، نه تنها خلاقیت انسان را تقویت میکند، بلکه پیشرفت جامعه انسانی را نیز ارتقا میبخشد. افراد غالباً انواع الگوهای اطراف خود را از طریق الگوی سوال و کاوش و در سطوح بالاتر، سؤالها و کاوشهای عمیق درک میکنند. اندیشه سقراط، فیلسوف یونان باستان، دانش آموزان را راهنمایی میکرد که جوهر چیزها را از طریق سؤال کشف کنند بعدها “سؤالات سقراط” به شیوه کلاسیک به آموزش تفکر انتقادی تبدیل شد. بدون شک، مفاهیم آموزش تفکر انتقادی اولیه فوق الذکر، پایه و اساس توسعه تفکر انتقادی مدرن را پایه گذاری کرده است،
ریشه واژه تفکر انتقادی از کلمه یونانی کری تیک گرفته شده که به معنی هنر قضاوت است. داشتن توانایی مهارت تفکر انتقادی به اشخاص اجازه میدهد تابتوانند اطلاعات پیرامون زندگی خود را پردازش و از طریق استدلال نتایج را از انواع متنوع اطلاعات استخراج نمایند و به طور موثر و عینی مشکلات را ارزیاب کنند و با وجود اطلاعات ناقص به تصمیمگیری معقول و مستدل بپردازند. تفکر انتقادی فرایندی است درونی که به موجب آن میتوان شرایط دشوار را بهطور نقادانه مورد تجزیه و تحلیل قرارداد و به شیوه خردمندانه مشکل را حل نمود. امروزه موضوع آموزشوپرورش، توسعه توانایی فکر کردن است؛ بنابراین میتوان گفت تفکر انتقادی، تفکری اصلاحگر است و به کشف نقاط ضعف و اصلاح کاستیهای زندگی افراد منجر میشود.
تفکر انتقادی به معنای ایجاد یک عنصر تردید مؤدبانه است. در این زمینه، شک و تردید به معنای این نیست که شما باید در زندگی هرگز به چیزی که میشنوید و میبینید باور نکنید. این امکان دارد که آنچه شما میدانید در یک زمان معین تنها بخشی از تصور شما باشد. تفکر انتقادی هنری است که در هر شرایطی، میتوانید از بهترین تفکری که دارید استفاده کنید. با استفاده از ظرفیتهای خودتان در موقعیتهای مهم و حساس میتوانید از تفکری که به شما فرمان میدهد، استفاده کنید.
اگر کنترل فکر خود را داشته باشید بهتر میتوانید. بهعنوان یک فرد حرفهای، والدین، شهروند، عاشق، دوست، خریدار در هر قلمرو و موقعیتی از زندگیتان یک تفکر ماهرانه داشته باشید. در مقابل، تفکر ضعیف، باعث بروز مشکلات، اتلاف وقت و انرژی میشود و سرخوردگی و درد را به وجود میآورد. تبدیل شدن به یک متفکر انتقادی، مستلزم یادگیری مشاهده، نظارت، تحلیل، ارزیابی و بازسازی تفکرات مختلف در بسیاری از ابعاد زندگی انسان است. این امر نیاز به ایجاد عادات مهم ذهن دارد. هر عملی که در ذهن شما اتفاق میافتد پیامدهایی دارد. به فرم خاصی از فداکاری و پشتکار، صداقت نیاز دارد.
اگر تفکر انتقـادی بهعنوان یک فـرایند شناختی تعریف شود. به کمک این فرایند شخص درباره اینکه در شــرایط معــین به چه چیز اعتقاد داشته باشد و چه کاری را انجام دهد میتواند به طور خود تنظیم و هدفمند قضاوت کند. در پی این فرایند افراد از مجموعه مهارتهای شناختی و فراشناختی مهم نظیر تجزیه و تحلیل، تعبیر و تفسیر، استنباط، نتیجهگیری، توضیح، ارزیابی خود تنظیمی برای شکل دادن به قضاوتهای خود و بازنگری و بهبود کیفیت مهارتهایشان استفاده میکنند. تجربه زندگی با دیگران همواره ما را در رویارویی با انسانهایی بیتدبیر قرار میدهد که از حل مشکلات خویش عاجز و درمانده هستند.
افراد دهان بسته و خاموشی که فقط گوش به سخنان دیگران نهاده و اندیشیدن را به دیگران سپرده و از معرفت دیگران استفاده میکنند. آنان را میتوان انسانهایی دانست که ناآگاه، نامطمئن در استدلال، متعصب، نامعقول و غیر قابل پیشبینی و در نهایت زود باور و شتابزده در داوری، مغالطه، بیمنطقی، سفسطه کردن و غرض ورزی از دیگر ویژگیهای فرهنگ عمومی جوامع فاقد تفکر انتقادی است.
لذا ایجاد تفکر انتقادی که جزء جدایی ناپذیر هر نظام آموزشی است، را از اهداف اساسی تعلیم و تربیت در سطح جهانی دانست. به دلیل آن که گرایش افراد به تفسیر اطلاعات در یاد آوری اطلاعات نیز تأثیر میگذارد؛ اتخاذ روشهایی که انگیزه و علاقه دانش آموزان را تقویت کرده و با ایجاد چالش در فرآیندهای فکری، منفعل و محتاط بودن را به تبادل نظر و تفکر فعال تغییر دهد، امری ضروری است. در اغلب مدارس فقط بر مهارتهای خواندن، نوشتن و حساب کردن تأکید میشود؛ در حالی که این مهارتها ذاتاً دارای ارزش نیستند و در تعلیم و تربیت تهی از فضیلت هستند.
تنوع و تغییری که در محیط اجتماعی وجود دارد میتواند دو کیفیت معتبر به نسل آینده منتقل کند: ۱-توانایی برای مقابله با تغییرات سریع، ۲- استفاده از تواناییهای فکری در تلاش مستمر برای دست یافتن به حکمت و حقیقت و رسیدن به اهداف اساسی تعلیم و تربیت که باعث بلوغ و شکوفای ذهنها میگردد. برای ایجاد دبیرستانهای خلاق و فعال، در آموزشوپرورش از این دیدگاه استفاده میشود. پرورش مهارتهای تفکر انتقادی برای حفاظت از یک جامعه دموکراتیک و با شهروندانی متفکر در جهان پیچیده ضروری است.